((بهار آمد))

بهـار آمد به سر فكري دگركن

زمستان را دگر از سر به در كن

 

ز شـــهر سـرد فرتوت گذشته

به دنيــاي جواني ها سـفر كن

 

ببين آغاز  فصل رويش عشـق

براي عـاشــقي يكدم خطر كن

 

بر آمد صبح خوبي ها بپـا خيـز

ز خواب خستگي حتما حذر كن

 

سپاه صلح و شادي مي رسد باز

حضــور لشـگر غم بي اثـر كن

 

و مي تابد دگر شمس ســعادت

تو باغ دل از اين پس پرثمر كن

 

عنان سـبز انديشه «رهـا» ساز

بهـار آمد به سر فكري دگر كن